۲ داستان کوتاه...

پسر جوان پیرمرد را به دیوار چسبانده بود و ناسزا می‌گفت. 

 پیرمرد تقلا می‌کرد تا خودش را از دستان پسر رها کند.  

چند رهگذر کنار پیاده‌رو ایستاده بودند و  تماشا می‌کردند.  

مردی تنومند جلو رفت. آن‌ها را جدا کرد، یقه پسر را گرفت و  

با عصبانیت فریاد زد: «خجالت بکش سن پدرتو داره».  

پیرمرد که چشم‌هایش پر از اشک بود با صدایی لرزان گفت: 

« آقا ولش کنین پسرمه!»   

  

 

 خنده و گریه(داستان کوتاه)

مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت برای دکتر تعریف کرد
دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست
اینقدر می خنداندت تا غمت یادت برود
مرد لبخند تلخی زد و گفت : من همان دلقکم . . .

 

نظرات 9 + ارسال نظر
آرچر چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:55 ب.ظ http://www.wayofarchery.blogsky.com

سلام
من ثمین آرچر هستم. وبت قشنگه ... مطالبت هم خوبه. اگه دوست داشتی یک سری به کلبه ی درویشی آرچر بزن! قدمتان سر چشم... اگر هم دوست داشتی لینک کنی بهم بگو اگر هم نه... که هیچی دیگه... ولی من خیلی دوست دارم لینکت کنم...

ع.ر چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:17 ب.ظ http://www.minisara.blogfa.com

دوست عزیز
لطفا برای ارتباط ایمیل خود را به وبلاگ مینی سرا ارسال کنید!
مینی مدیر

پسرونه چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:49 ب.ظ http://forbiddenlove.blogsky.com/

سلام
امیدوارم که حالت خوب باشه
مرسی
نظر لطف تون هست
مطالب با حالی تو وب لاگت داری

شیوا پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 06:37 ق.ظ http://just-kiss.blogsky.com

فوق العاده زیبا میسی

امیر پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 09:44 ق.ظ

زیبا بود

آقای م پنج‌شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:35 ب.ظ http://shookoolat.blogsky.com

اونقدر وبلاگت خوب بود که بخوام لینکت کنم...
سلام...

ادامه بده و سعی کن قلم خودتو هم امتحان کنی...

خاطره جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:37 ق.ظ http://rahalost.blogsky.com

سلام
درد داشت اما حقیقت دارد.......
ممنون که سر زدی

ایلیا شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:25 ق.ظ http://ghalbezakhmi.blogsky.com

یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد
آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد
من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا تقدیر از رو می برد
**********************************
ممنون از حضورتون

eli... دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 10:58 ق.ظ http://eshghemamnoo-1380.blogsky.com/

سلام ممنونم که سر زدی

وبلاگت قشنگه. خوشحال میشم بازم سر بزنی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد