غصه...

 ...هیچکی از رفتن من غصــــه نخورد...

 
...هیچکی با موندن من شـــاد نشد...

 
...وقتی رفتــــم کسی قلبش نگرفت...
 
...بغض هیچ آدمی فریــاد نشد...

 
...وقتی رفتم کسی گریــش نگرفت...

 
...اشکشو کسی نریخت پشت ســــرم...

...راستی که بی کسی درد بدیه...


...منم انگار همیشــــه تو سفرم...


...وقتی رفتم کسی غصـــش نگرفت...


...وقتی رفتم کسی بدرقـــــم نکرد...


...دل من می خواس تلافـــی بکنه...


...پس چش هیچ کسی عاشقـــــم نکرد...


...وقتی رفتم ، نه که بارون نگرفت...


...هوا صافـــــ و خیلیم آفتابی بود...

...اگه شب می رفتم و خورشیــد نبود...


...آسمون خوب می دونم ، مهتـــابی بود...


...چشمی با رفتن من خیـــره نموند...


...به در و به آسمونو پنجــــره...


...می دونم ، خیلیا گفتن چیزی نیس...


...ماتم نداره ، بذار بـــره...


...وقتی رفتم کسی اشــکش نیومد...

 
...نیومد هیچ جا صدای گریه ای...
 
...هیچ کسی نگاش برام ابــــری نشد...

...زلزله ، هیچ دلـــی رو تکون نداد...

...راس راسی ، واسه کسی مهـــــم نبود..

...نه که فک کنی بود و نشون نداد...

...چهـــره ی هیچ کسی پژمرده نبود...

...گلا امـا همه پژمرده بودن...

...کسایی که واسشون مهـــــم بودم...

...همه شاید یه جوری مـرده بودن...

...کی می رم کجا می رم ، میام یا نه...

...کسی لااقـل اینو ســــوال نکرد...

...انگاری می خوام برم خرید کنم...

...هیچ کسی چیزی نگفت ، حلال نکرد...

...دم رفتن کسی حرفی نمی زد...

...همه ساکتــــ بودن و بی ســـر و صدا...

 

محرم آمد...

 

 

 

 

 

 

 

نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت       نه سیٌدالشٌهداء بر جدال طاقت داشت
 
هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید       عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید